آیه 2 سوره توبه
<<1 | آیه 2 سوره توبه | 3>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
پس به شما مشرکان تا چهار ماه دیگر مهلت داده میشود که در زمین (مکه) گردش و آسایش کنید، و بدانید که شما بر قدرت خدا غالب نخواهید شد و همانا خدا کافران را خوار و ذلیل خواهد کرد.
بنابراین، چهار ماه حرام را [در کمال آزادی و امنیت] در زمین گردش کنید و بدانید که شما عاجز کننده خدا نیستید [تا بتوانید از دسترس قدرت او بیرون روید] و خدا خوار کننده کافران است.
پس [اى مشركان،] چهار ماه [ديگر با امنيّت كامل] در زمين بگرديد و بدانيد كه شما نمىتوانيد خدا را به ستوه آوريد، و اين خداست كه رسواكننده كافران است.
پس چهار ماه به شما مهلت داده شد كه در اين سرزمين سير كنيد، و بدانيد كه از خدا نتوانيد گريخت، و اوست كه كافران را رسوا مىسازد.
با این حال، چهار ماه (مهلت دارید که آزادانه) در زمین سیر کنید (و هر جا میخواهید بروید، و بیندیشید)! و بدانید شما نمیتوانید خدا را ناتوان سازید، (و از قدرت او فرار کنید! و بدانید) خداوند خوارکننده کافران است!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
سيحوا: سيح: جريان و سير. «ساح الماء: جرى على وجه الارض»، «ساح فى الارض: ذهب». على هذا «فسيحوا»: يعنى بگرديد.
معجزى: در اصل، معجزين به معنى عاجز كنندگان است.
مخزى: خزى: خوارى. ذلتى كه موجب شرمسارى است. «مخزى»: خوار كننده.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَ أَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْكافِرِينَ «2»
پس (اى مشركان!) در زمين به مدّت چهار ماه مهلت داريد كه (آزادانه) بگرديد و بدانيد كه شما نمىتوانيد خدا را مغلوب كنيد (و از عذاب خدا بگريزيد.) و (بدانيد) كه خداوند، خوار كنندهى كافران است.
نکته ها
اعلام برائت، روز دهم ذيحجّه (عيد قربان) بود. بنابراين پايانِ مهلت چهار ماهه، دهم ربيع الثانى خواهد شد. «3»
طبق روايات«4»، مهلت چهار ماه براى كسانى بود كه قبلًا پيمانى نداشتند، امّا مهلتِ صاحبان پيمان، تا پايان مدّت قراردادشان بود، چه كمتر از چهارماه باشد و چه بيشتر از آن.
پیام ها
1- بعد از ابطال قراردادها وپيمانها، به دشمن فرصت دهيد تا فكر كند. فَسِيحُوا ... أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ
«3». كافى، ج 4، ص 290.
«4». تفسير نورالثقلين.
جلد 3 - صفحه 376
(به نقل تاريخ، بسيارى از مشركان در اين چهار ماه به اسلام گرويدند.)
2- در زمان اقتدار، بدون اعلام قبلى حمله نكنيد. فَسِيحُوا ... أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ
3- آنان كه نمىخواهند اسلام را بپذيرند، بدانند كه هرجا بروند، نمىتوانند از حكومت خداوند فرار كنند. «غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ»
4- جنگ با اسلام، جنگ با خداست. «غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ»
5- سنّت خدا اين است كه اگر فرصت بازگشت را از دست بدهيد، بدبخت شويد. «مُخْزِي الْكافِرِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَ أَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْكافِرِينَ «2»
فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ: پس سير كنيد در زمين به ايمنى چهار ماه، و تصرف كنيد در حوائج خود مأمون از سيف و محروس مال و نفوس تا اين مدت.
در منهج «3»- فرمايد: در تعيين اين مدت اقوالى است: 1- از حضرت صادق عليه السّلام مروى است كه ابتداى آن روز عيد قربان تا دهم ربيع الاخر. 2- نزد ابن عباس و زهرى از شوال تا آخر محرم، زيرا آيه در شوال نازل شد. 3- ثعلبى گفته: معاهدانى كه مدتشان كمتر از چهار بود چهار ماه مهلت دادند تا تفكر كنند، و آنها كه بيشتر بود همان چهار ماه اقتصار نمودند، و كسانى كه باقى بر عهد بودند تا انقضاى مدت ايشان امان دادند 4- نحر از بيستم ذيقعده تا دهم ربيع الاول، زيرا حج در آن سال آن وقت بود، و در سال دوم در ذيحجه، و در آن
«1» مجمع ج 3 ص 2 و 3.
«2» مجمع ج 3 ص 3.
«3» منهج ج 4 ص 228.
ج5، ص 12
حجة الوداع بود و سبب نسىء جاهليت بود.
چون اين مدت منقضى و تسليم نشدند، منقطع گردد عصمت از اموال و نفوس. وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ: و بدانيد اى ناقضين كه نيستيد شما عاجز كنندگان خداى تعالى در دفع عذاب الهى از خود، هر چند مهلت دهد شما را، زيرا شما از تحت سلطنت و ملك سبحانى خارج نخواهيد شد. وَ أَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْكافِرِينَ: و بدرستى كه خداى متعال خوار و رسواكننده كافران است در دنيا به كشتن، و در عقبى به سوختن.
تنبيه- شيخ طبرسى (قدس سره) فرمايد: «1» اجماع امّت است بر آنكه چون سوره برائه نازل شد، حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چهل آيه ابتداى آن را به ابو بكر مرحمت، و او را امير حاج ساخت تا در موسم قرائت كند. بعد از رفتن ابو بكر، جبرئيل نازل شد كه اى پيغمبر، حق تعالى تو را سلام مىرساند و مىفرمايد: بايد اداى اين تبليغ ننمايد مگر تو يا كسى كه از تو باشد.
حضرت رسالت، امير المؤمنين عليه السّلام را طلبيد و او را بر ناقه غضباء سوار، از عقب ابو بكر فرستاد و امر فرمود آيات را از او گرفته خود قرائت نمايد، و ابو بكر را مخيّر سازد در رفتن و برگشتن پس حضرت امير المؤمنين عليه السّلام به ابو بكر رسيده آيات را از او گرفت و خود آن بزرگوار به تنهائى وارد مكه شد، ميان آن جماعت كثير از مشركين و غيره نزد جمره عقبه ايستاد فرمود:
أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ اى گروه مردمان من رسول خدا به سوى شما.
گفتند: به چه چيز حضرت، آيات را تلاوت نمود «بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ...».
جابر انصارى نقل نمايد «2» كه وقتى حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حضرت امير عليه السّلام را با آيات مأمور نمود، من نيز متابعت آن حضرت كردم.
چون به موضع عرج رسيديم صبح طالع، و ابو بكر را ديديم در تهيه نماز صبح است. ناقه حضرت صدائى نمود، ابو بكر بشنيد، و گفت: همانا كه پيغمبر
«1» مجمع البيان ج 3 ص 3.
«2» منهج ج 4 ص 229.
ج5، ص 13
صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را رأيى ديگر عارض شده، از حضرت سؤال نمود:
يا على، براى چه كار آمدهاى؟ فرمود: پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مرا امر فرموده تا آيات را از تو بگيرم و تمام را من بر مشركان بخوانم و نقض عهد ايشان نمايم. ابو بكر گفت: مرا چه فرموده؟ حضرت فرمود: مخيّرى در آمدن يا برگشتن.
ابو بكر مراجعت، خدمت حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و گفت:
يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: امرتنى بامر طالت الاعناق لاجله الىّ فلمّا ان صرت ببعض الطّريق عزلتنى قال صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ما فعلت و لكنّ اللّه فعل قال انزل فىّ شىء؟ قال صلّى اللّه عليه و آله و سلّم لا و لكن نزل جبرئيل و قال انّ اللّه يقول لا يؤدّيها عنك الّا انت او رجل منك.
يعنى: اى رسول خدا، مرا امر فرمودى به امرى كه به سبب آن گردنها بر من دراز شد، چون قسمتى از راه رفتم مرا عزل نمودى. حضرت فرمود: من نكردم، خدا كرد. ابو بكر گفت: در حق من چيزى نازل شد؟ حضرت فرمود: نه، و لكن جبرئيل نازل و گفت: حق تعالى فرمايد نبايد كسى اداى رسالت آيات را نمايد مگر تو يا مردى كه از تو باشد، لذا على عليه السّلام را فرستادم كه از من است و من از او.
پس امير المؤمنين عليه السّلام روز نحر به موضعى ايستاده و خطبه فرمود و مردم را خبر داد از نقض عهد ايشان و آيات را بر آنها تلاوت نمود.
در مجمع «1»- مروى است كه حضرت، نزد جمره عقبه ايستاد و فرمود:
اى گروه مردمان، من رسول پيغمبر خدا باشم به سوى شما به اينكه نبايد داخل كعبه شود هيچ كافرى، و نبايد حج نمايد هيچ مشركى، و نبايد طواف خانه شود به حالت عريانى، و هر كه را عهدى با رسول خدا باشد پس بر عهد خود هست تا چهار ماه، و هركه را عهدى نبوده مدت او، بقيه اشهر حرم است و سوره (برائه) بر ايشان تلاوت نمود.
برهان- بر شخص عاقل بصير منصف مخفى نيست كه اين قضيه يكى از
«1» مجمع البيان ج 3 ص 4.
ج5، ص 14
مطاعن را در باره ابو بكر مبرهن سازد، زيرا حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امور مهمه را به عظماء صحابه تفويض مىنمود، و هيچ امرى را به ابو بكر واگذار نكرد الّا خواندن آيات سوره برائه را بر اهل مكه. چون روانه شد، جبرئيل نازل، كه تبليغ آيات نبايد احدى نمايد مگر تو يا كسى كه از تو باشد؛ لذا حضرت امير المؤمنين عليه السّلام را مأمور، و آيات را از ابو بكر گرفت.
و محقق است كه پيغمبر امرى را بدون وحى نمىنمود به مصداق «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى» «1» پس در تفويض امر ابتدا به ابو بكر و بعد معزول نمودن، هيچ حكمى ظاهر نيست به غير آنكه معلوم شود: ابو بكر، اهليت امارت و خلافت ندارد، و كسى كه حكم عزل او نسبت به امارت جملهاى از آيات قرآنى از مصدر الهى صادر گردد، چگونه قابليت و شايسته امارت كليه الهى را داشته باشد؟! و در كتب عامه نيز اين قسمت مذكور است، چنانچه در ينابيع الموده «2»- ترمذى از انس بن مالك روايت نموده بعث النّبىّ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بالبراءة مع ابى بكر الصدّيق ثمّ دعاه فقال لا ينبغى لاحد ان يبلّغ هذا الّا رجل من اهلى فدعا عليّا فاعطاه ايّاها. قال المصنّف هذا حديث حسن غريب. فرستاد حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم «برائه» را با ابى بكر صديق. پس خواند او را، فرمود: سزاوار نيست اينكه تبليغ نمايد اين را مگر مردى از اهل بيت تو، پس حضرت خواند على عليه السّلام را، پس عطا فرمود او را.
مصنف كتاب، شيخ سليمان معروف به خواجه كلان گويد: اين حديث حسن و حديث غريبى است. از همه غريبتر آنكه نيابت پيشنمازى را كه ثابت نيست به فرمايش رسول باشد بلكه خلافش معلوم است و به اعتقاد آنها هر فاجرى مىتواند امامت كند، دليل بر خلافت ابو بكر مىدانند و عزل او و دادن آيات را به امير المؤمنين عليه السّلام به امر خدا، منشأ فضيلت آن حضرت نمىدانند!
«1» سوره نجم آيه 3 و 4.
«2» ينابيع المودة ص 88 باب 18.
ج5، ص 15
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ «1» فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَ أَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْكافِرِينَ «2»
ترجمه
بيزارى است از خدا و پيغمبرش بسوى آنانكه پيمان بستيد با آنها از مشركان
پس سير كنيد در زمين چهار ماه و بدانيد كه شما نيستيد عاجز كننده خدا و همانا خدا رسوا كننده كافران است.
تفسير
در مجمع از امير المؤمنين (ع) نقل نموده كه نازل نشد بسم اللّه الرّحمن الرّحيم در اول سوره برائة چون بسم اللّه براى امان و رحمت است و نازل شد برائة براى دفع امان و وضع شمشير و عياشى ره از امام صادق (ع) نقل نموده كه انفال و برائة يك سورهاند و بنابر اين نبودن بسم اللّه بر طبق قاعده است و مراد آنستكه اين القاء عهد و و رفع امان است از خدا و پيغمبرش بسوى كسانيكه معاهده نموديد شما مسلمانان با آنها از اهل شرك پس بآزادى گردش كنيد اى كفار در زمين چهار ماه و بدانيد كه نميتوانيد از دست مسلمانان جان در ببريد چون خدا با آنها است و كسى قادر نيست بر منع او از مرادش و اراده فرموده است كفار را در دنيا ذليل و خوار نمايد و در آخرت بعذاب ابدى گرفتار فرمايد پس بهتر آنستكه سبقت كنيد بقبول اسلام تا در دنيا و آخرت مأمون و محفوظ و شريف باشيد و گفتهاند نقض عهد ابتدا از طرف كفار شده بود لذا خداوند بمسلمانان امر فرمود كه آنها هم القاء عهد و رفع امان نمايند به تبع خدا و پيغمبر كه تبرّى فرمودند و در مجمع اين معنى را نسبت بروايت داده است و آيات آتيه هم شاهد مدعى است و عياشى ره از امام صادق (ع) نقل نموده كه فتح مكه در سال هشتم هجرت بود و برائت در سال نهم و حجّة الوداع سال دهم و از آنحضرت روايت شده است كه پيغمبر (ص) بعث فرمود أبو بكر را با برائة بموسم حج تا قرائت نمايد آنرا بر مردم پس جبرئيل نازل شد و عرض كرد نبايد ابلاغ نمايد از طرف تو كسى جز على (ع) پس خواند پيغمبر (ص) على را و امر فرمود كه شتر غضباء آنحضرت را سوار شود و ملحق بابو بكر گردد و برائت را از او
جلد 2 صفحه 555
بگيرد و بخواند بر مردم در مكه و آنحضرت اطاعت نمود و أبو بكر پرسيد آيا پيغمبر غضب كرد امير المؤمنين (ع) فرمود خير ولى وحى شد باو كه بايد ابلاغ ننمايد مگر مردى از تو و چون امير المومنين (ع) وارد مكه شد در روز عيد قربان قيام نمود و آنروز روز حج اكبر است پس فرمود من رسول رسول خدايم بسوى شما و قرائت فرمود برائة من اللّه و رسوله الى الّذين عاهدتم من المشركين فسيحوا فى الارض اربعة اشهر كه بيست روز از ذو الحجه و محرم و صفر و ربيع الاول و ده روز از ربيع الثانى است و نهى فرمود از برهنه طواف نمودن چه زن و چه مرد و طواف مشركين مگر كسانيكه معاهده داشتند با پيغمبر (ص) در اين چهار ماه و در روايت ديگر از آنحضرت اشاره بتعارف طواف برهنه شده و آنكه طريقه عرب آن بود كه اگر با لباس شخصى طواف ميكردند بايد آنرا صدقه بدهند لذا عاريه يا اجاره مينمودند و اگر ممكن نميشد و لباس متعدد هم نداشتند برهنه طواف ميكردند و سيره مرضيّه حضرت ختمى مرتبت پيش از نزول سوره برائة آن بود كه جنگ نمى- فرمود مگر با كسانيكه بجنگ او آمده باشند و در اين باب مأمور بامر الهى بود كه فرموده فان اعتزلوكم فلم يقاتلوكم و القوا اليكم السّلم فما جعل اللّه لكم عليهم سبيلا و آن حضرت بمفاد اين آيه كه ترك تعرّض بر غير متعرّض است عمل مىفرمود تا سوره برائة نازل شد و مأمور گرديد بقتل مشركين اعمّ از متعرّض و غير متعرض مگر كسانيكه با آنها معاهده نموده بود در روز فتح مكه كه تا چهار ماه بعد از عيد قربان بآنها مهلت داده شد و قصّه حركت حضرت امير (ع) بامر پيغمبر (ص) از مدينه قريب بتفصيل سابق نقل شده و ملاقات با أبو بكر در منزل روحاء تعيين شده و مراجعت او بمدينه نزد پيغمبر و سؤال و جواب با آنحضرت بتقريب روايت سابقه ذكر گرديده است و در مجمع نقل نموده اجماع مفسّرين و روات را بر آنكه چون سوره برائة نازل شد پيغمبر (ص) آنرا بابو بكر داد پس از آن از او گرفت و بامير المومنين (ع) داد و نقل نموده اختلاف ايشانرا در آنكه أبو بكر هم با حضرت بوده يا مراجعت نموده و فرموده اصحاب ما روايت نمودهاند كه امارت موسم را هم پيغمبر (ص) بآنحضرت واگذار فرمود و أبو بكر مراجعت كرد و از انس بن- مالك نقل نموده كه على (ع) از طرف پيغمبر (ص) مبعوث شد ببردن برائة و أبو بكر از ذو الحليفه مراجعت نمود و حضرت فرمود نبايد ببرد آنرا مگر مردى از اهل بيت من و از بعضى روايات اين باب كه زياد است استفاده مىشود كه ابلاغ حكم از طرف خدا و
جلد 2 صفحه 556
پيغمبر مخصوص بامام است و گرفتن سوره از أبو بكر به اين سبب بوده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَسِيحُوا فِي الأَرضِ أَربَعَةَ أَشهُرٍ وَ اعلَمُوا أَنَّكُم غَيرُ مُعجِزِي اللّهِ وَ أَنَّ اللّهَ مُخزِي الكافِرِينَ «2»
پس سياحت كنيد و گردش نمائيد در نقاط زمين هر كجا که بخواهيد چهار ماه از يازدهم ذي الحجة تا دهم ربيع الثاني چهار ماه تمام و بدانيد که شما محققا نميتوانيد خداوند عالم را عاجز كنيد و قدرت او را بگيريد و محققا خداوند بقدرت كامله خود تمام كفار را سركوبي خواهد فرمود.
فَسِيحُوا فِي الأَرضِ خطاب بكفار است چه آنهايي که مورد معاهده بودند و چه ساير طبقات كفار يعني آزاد هستيد و مسلمين را نميرسد که متعرض شما باشند چه در مكه و چه در مدينه و چه در ساير بلاد أَربَعَةَ أَشهُرٍ در اخبار بسيار دارد که اينکه اظهار برائت يوم النحر بوده که روز عيد قربان باشد که تعبير بيوم
جلد 8 - صفحه 173
الحج الاكبر ميفرمايد و چهار ماه تمام دهم ربيع الاخر ميشود، و شرح اينکه قضيه چنانچه از اخبار منسوبه بحضرت صادق و حضرت كاظم و حضرت رضا و ساير ائمه هدي صلوات اللّه عليهم است اينست که در دوره جاهليت عقيده مشركين اينکه بود که اگر كسي با لباس خود طواف كند ديگر نميتواند آن لباس را بپوشد و بايد تصدق دهد لذا اگر ممكن بود بر آنها يك لباس عاريه كنند يا كرايه كنند و اگر ممكن نبود عريانا طواف ميكردند، و پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم موقعي که اينکه سوره نازل شده ابا بكر را فرستاد که اينکه آيات اول اينکه سوره را ببرد بر اهل مكه قرائت كند و شايد نظر آن حضرت بانتخاب ابي بكر اينکه بود که مشركين نظر سويي با ابي بكر نداشتند و از خطر آنها محفوظ بود زيرا كسي از آنها را نكشته بود و در جنگها كنارهگيري ميكرد و با آنها سابقه داشت مدتهاي مديدي جبرئيل عليه السّلام نازل شد و عرض كرد خداوند ميفرمايد اينکه آيات را بايد يا خود يا يك نفر از اهل بيت تو بروند تلاوت كنند حضرت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم حضرت امير عليه السّلام را روانه كرد و در وسط راه از ابي بكر گرفت و او برگشت، و در بسياري از اخبار دارد که اينکه امهال مدت براي كسانيست که طرف معاهده نبودند و اما آنها که طرف معاهده بودند امهال آنها مدت انقضاء مجاهده بوده و پس از انقضاء مدت ديگر مشركين حق ندارند عريانا طواف كنند يا با مؤمنين در مطاف شركت كنند بلكه حق دخول در مسجد الحرام را ندارند چنانچه در آيه شريفه ميفرمايد إِنَّمَا المُشرِكُونَ نَجَسٌ فَلا يَقرَبُوا المَسجِدَ الحَرامَ بَعدَ عامِهِم هذا الاية در همين سوره آيه 28، و ديگر در امان نيستند هر كجا بدست آمدند آنها را بايد كشت چنانچه ميفرمايد وَ قاتِلُوا المُشرِكِينَ كَافَّةً كَما يُقاتِلُونَكُم كَافَّةً همين سوره آيه 36، و در آيه 5 ميفرمايد فَاقتُلُوا المُشرِكِينَ حَيثُ وَجَدتُمُوهُم.
وَ اعلَمُوا أَنَّكُم غَيرُ مُعجِزِي اللّهِ زيرا خداوند بر تمام بندگان قاهر و غالب
جلد 8 - صفحه 174
و قادر است وَ هُوَ القاهِرُ فَوقَ عِبادِهِ انعام آيه 18 و آيه 61.
وَ أَنَّ اللّهَ مُخزِي الكافِرِينَ خزي بمعني رسوايي و اهانت و ذلت و خفت و بياعتنايي است که عقوبت دنيوي كفار است از قتل و هلاكت و نزول بليات و امثال آنها است که در بسياري از آيات از براي كفار و مشركين و منافقين و يهود بيان فرموده و در آخرت عذاب اليم معين شده.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 2)- سپس برای آنها یک مهلت چهار ماهه قائل میشود، که در این مدت بیاندیشند، و وضع خود را روشن سازند، و پس از انقضای چهار ماه یا باید دست از آیین بت پرستی بکشند و یا آماده پیکار گردند، میگوید: «چهار ماه در زمین آزادانه به هر کجا میخواهید بروید» (فَسِیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ).
ولی بعد از چهار ماه وضع دگرگون خواهد شد «اما بدانید که شما نمیتوانید خداوند را ناتوان سازید، و از قلمرو قدرت او بیرون روید» (وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللَّهِ).
و نیز بدانید که: «خداوند کافران مشرک و بت پرست را سر انجام خوار و رسوا خواهد ساخت» (وَ أَنَّ اللَّهَ مُخْزِی الْکافِرِینَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم